وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








1378
بجای آب

( بجای آب )

با خون ِ دل به پای تو ما آب داده ایم

آن شاخه های سبزِ تو را تاب داده ایم

در ژرفنای خاطرِ ما ریشه کرده ای

وصف ِ تو را همیشه به مهتاب داده ایم

در"من یزید ِ" عشق برای ربودنت

از جان و دل  بهای زرِ ناب داده ایم

با ما جفا چرا ، که وفادار بوده ایم

در عالم ِ خیال ، تو را تاب داده ایم

دریا دلیم و گوشه ی عزلت گزیده ایم

هستی ِ خویش را ، کف ِ گرداب داده ایم

"روشنگر" ایم و آفت ِ جانهای خسته را

این روزگار در دل ِ مرداب داده ایم.





نويسنده : روشنگر