( آرزومند )
نظر به سوی تو دارم ، هوای کوی تو دارم
چه بی شکیب و قرارم ، خیال ِ روی تو دارم
نشسته ام چو غریبی ، در انتظار، به راهی
گذر دریغ نداری ، که رو به سوی تو دارم
بیا و بر دل ِ تنگم ز لطف ، مرحمتی کن
ببین که حال و هوایی ، ز خلق و خوی تو دارم
مرا بخوان و به یادم دمی به خلوت ِ شبها
دعا نما که عزیزم ، من آرزوی تو دارم
من آن چراغم و"روشنگر" ام به شام ِ حوادث
به من بگوی که چشمی ، به سوی سوی ِ تو دارم .
نويسنده : روشنگر