( در قفس )
دنیای ِ پر از ترانه دارم من
چون یک دل ِ بی بهانه دارم من
در سینه ی من هوای مطبوعی ست
زیرا طبعی میانه دارم من
مشاطه ی طبع ِ خوب رویانم
دستی به هزار شانه دارم من
پروازِ سبک نباشدم هرگز
بر قله که آشیانه دارم من
اکنون تو بیا ببین کجا هستم
در یک قفس ، آب و دانه دارم من !
تا قصرِ "خورنق ِ" تو پا برجاست
بیهوده مگو که خانه دارم من
"روشنگرِ" بی نشانه ام ای دوست
داغی به دل از زمانه دارم من.
نويسنده : روشنگر