وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








1372
خوش آوایی

( خوش آوایی )

حالیا مرغ ِ دلم  پَرکشدش تا برِ دوست

تا کند ناله در آن ناحیت ِ شیدایی

من ِ کم حوصله در کنج ِ قفس زار شدم

چشم ِ امید  فرو بسته ام از تنهایی

پر و بالی زده ام تا برهم از خویش ام

گشته عریان تن ِ من از سرِ  بی پروایی

ناله ام سرد و پرم ریخته خاموش و حزین

سر فرو برده به بالی ز سرِ سودایی

به هواخواهی ِ دل  پر زده ام در کویی

که شدم  صید ِ دلی بلهوس و هر جایی

منشین گوشه ی عزلت  بدرآ "روشنگر"

تو بدم یک نفسی در نی ِ خوش آوایی.





نويسنده : روشنگر