وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








1372
نگارخانه عمر

 

نگارخانه عمر

بهارِ عمر، کجا شد ، نشانی از که بگیرم

خزان رسید در اوراق ِ خاطرات ِ ضمیرم

خیال ِ کودکی ام میزند چو زخمه به سازم

هزار پرده کم است از برای ناله ی زیرم

من آن حکایت ِ دیرین ِ یک جهان وهمم

که با خیالی و خوابی قرین شدم که بمیرم

بیا دمی به تماشای این نگارخانه ی عمرم

نگاه و آه ِ تمنا  نگر ، ببین که اسیرم

"شب است و جلوه ی مهتاب و شعرِ " روشنگر

. سرایشی ست ز تاثیرِ ماه منیرم

 





نويسنده : روشنگر