وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








1371
به تو می گویم

( به تو می گویم )

خورشید ِ درخشانی ، با روشنی و تابش

با ابر گلاویزی ، در تو نبود خواهش

همواره که میتابی ، از مهرِ رخ ِ جانان

هرگز ندهد چیزی نیروی تو را کاهش

آرام و قرارِ تو ، از قدرت ِ تغییر است

اینست تو را برهان ، در بسترِ آرامش

طوفان و تگرگ و باد ، در چنبرِ خودبینی

ترسنده و لرزنده ، همواره به فرسایش

میسوزی و میسازی ، در صورت ِ یک خاکی

"روشنگرِ" افلاکی ، اینست تو را نازش





نويسنده : روشنگر