وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








1371
بی اختیار

 

( بی اختیار )

ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست

آیینه جای ماندن ِ گرد و غبار نیست

می خواستی حکایتی از ما تو بشنوی

می گویمت به کوی ِ تو ما را گذار نیست

عکسی به قاب ِ کهنه ی دلهای خسته ایم

در لاک ِ خود خزیده ، به کف اختیار نیست

در چشم ِ من جهان به دلیل ِ مبرهنی

ناپایدار بوده بر او اعتبار نیست

در بند ِ بس نیاز، اسیریم روز و شب

" روشنگر" این نیاز، بدان ، اقتدار نیست     





نويسنده : روشنگر