وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








1387
نهیب

( نهیب )

ای سیه روی چه بازی کند این وهم و خیال

با تو در ملک ِ ادب  بی مدد ِ شوق ِ وصال

ذوق و شوق ِ هوس آلوده نیرزد به پشیز

پشه ای بال مزن ، وز وزِ تو گشته وبال

مدح ِ خورشید مکن  مادح ِ خود ، خواهی بود

قیل و قال است در این گفت و شنود ِ همه حال

آنکه در نای ِ وجود ِ تو دمیده است بدان

دم ِ حق نیست ، که ناحق بود بیهوده منال

روزِ موعود ِ ظهورِ سمن ِ پرده نشین

هان تویی قصه ی پر ریب و فسون ِ دجال

جیره خواری که قلم میزند از روی نیاز

مستحق نیست شود شهره ی عالم به مثال

درد ِ دل بود که "روشنگرِ" ما گفت امروز

ورنه  دور است از این دایره ی قال و مقال





نويسنده : روشنگر