وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








1371
خیره تصویر

( خیره تصویر )

یک شب سوارِ مرکب ِ تقدیرِ خود شدم

رفتم به بینهایتی که عنان گیرِ خود شدم

گفتم ورای ِ حوصله جویای ِ چیستم

در فهم ِ این فسانه ز تدبیرِ خود شدم

در لامکان ِ عالم ِ پندار، لحظه ای

با یک نگاه ، خیره ی تصویرِ خود شدم

از هر طرف نشانه گرفتم که وارهم

با میل ِ جستجو چه زمین گیرِ خود شدم

هیچ ام نبود راه که بینم نشانه ای

با وهم ِ خویش در پی ِ اکسیرِ خود شدم





نويسنده : روشنگر