وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








1371
بلاکش

( بلاکش )

مگذار بمیریم در این گوشه ی زندان

دل سوخته هستیم و ز ما روی مگردان

عمری ز پی ِ بخت ِ گرانمایه دویدیم

ناگه برسیدیم در این مرحله حیران

آسیمه سر از مرتبه ی عشق به دور است

آرام شو ای دل که شوی خرم و خندان

ای عافیت اندیش ِ بلاکش نگرانی

اشراف ِ نظر دار بر این لوء لوء  و مرجان

دوش از برِ" روشنگرِ" بیدل بکجا رفت

آن یارِ پریچهره به صد ناله و افغان





نويسنده : روشنگر