( مانند شمع )
با یک نگاه آتش ِ پر پیچ و تاب شد
آرام سوخت تا که سرانجام ناب شد
برپا و استوار غریبانه می گریست
مانند شمع ، او که به فرجام آب شد
خون دلی که خورد به پیکار زندگی
در منتهای خلوت خود چون شراب شد
بود و نبود ، آه ، چه توفیر می کند
چون مصلحت بدید ، خراب خراب شد
شرح و بیان دیده در این ماجرا مپرس
آنکس که دید در دم آخر کباب شد
چشم از نگاه باز ندارند عاشقان
بر منظری که قصه ی پر آب و تاب شد
نويسنده : روشنگر