( خریدار عشق)
رفتی و حال ما نپرسیدی
درد ما را چرا نپرسیدی
بی قراری ما تو خود دیدی
ولی از ماجرا نپرسیدی
آخر قصه را شنیدی تو
لیکن از ابتدا نپرسیدی
رفتی از غیر ، پرس و جو کردی
ولی از آشنا نپرسیدی
از جفا گفتی و شنیدم من
بی وفا از وفا نپرسیدی
گر خریدار عشق بودی تو
پس چرا از بها نپرسیدی
نويسنده : روشنگر