( عکس وارونه )
روزگاریست که بی حوصله ام
شکوه ها دارم و بس پر گله ام
کاروانی که بجا مانده از آن
رفته از یاد و از این قافله ام
وه چه بیزارم از این همهمه ها
که در اندیشه ی یک فاصله ام
از تکاپوی ِ خرد ورزی ِ خویش
آه میلرزم و چون زلزله ام
من در آیینه ی پندار چرا
عکس ِ وارونه ی یک شاکله ام
نويسنده : روشنگر