( پر بهانه )
بی تو هیچ ام به وقت تنهایی
چه کنم پیش من نمی آیی
می کشم بار لحظه ها بر دوش
با دل هرزه گرد و هر جایی
میشوم پر بهانه می جویم
جای پای تو را ز هر جایی
دوست دارم که با تو باشم من
و از این دلخوشم که چون مایی
ترس من بی تو نازنین این است
که کشد کار من به رسوایی
جویباری روان و پر جوشم
می روم تا رسم به دریایی
بسترم موج آرزوها شد
زورقی دارم از شکیبایی
با خیال تو سرخوشم هر روز
پیش چشمم چقدر زیبایی
نويسنده : روشنگر