( دل و دین باخته )
چند گویم که به صد شوق خریدارِ توام
دل و دین باخته ای بر سرِ بازارِ توام
به که گویم که در این وادی ِ سرگردانی
سرگران با همه گردیده گرفتارِ توام
سود و سرمایه ز کف داده و حیران گشته
در همه عمر تو دیدی که زیانبارِ توام
در شگفتم که چرا نیم نگاهی نکنی
بر من ِ خسته و وامانده که سربارِ توام
سر برآورده ام از شوق به صحرای جنون
لاله ای زار بگردیده و بس زارِ توام
با نگاهی که تو کردی به من از روزِ ازل
تا ابد کشته ی عشق ِ تو و بر دارِ توام
نويسنده : روشنگر