( باده دل )
ساقی بیار باده که با هم صفا کنیم
با مِی بیا معامله ای با خدا کنیم
خمخانه ی شراب همان خانه ی دل است
از دل بیار باده که صلح و صفا کنیم
جام وجود ماست که پر میشود ز مِی
جام مجاز را تو بیا تا رها کنیم
خون دلی که میخورم از دست روزگار
پای خم دل است خدا را صدا کنیم
بی مِی نمی توان که بسر برد لحظه ای
در شط این شراب بیا تا شنا کنیم
نويسنده : روشنگر