( بیدار شو )
بیدار شو ، بیدار شو
ایران صدایت میکند
هشیار شو ، هشیار شو
بر پا ز جایت میکند
یک کهکشان استاره من
در چشمهایت دیده ام
از قهرمانیهای تو
افسانه ها بشنیده ام
چون بی خبر بودی تو از
جریان قیل و قالها
تن بی رمق در بستری
افتاده بودی سالها
شب از کنام آمد برون
صیاد بیرحم تو شد
چون کرم شبتاب اینچنین
انگیزه ی وهم تو شد
مهتاب از جولان شب
در یک پلاس پاره شد
خورشید روزازدست رفت
در آسمان آواره شد
بیدار شو ، بیدار شو
ایران صدایت میکند
هوشیار شو ، هوشیار شو
بر پا ز جایت میکند
نويسنده : روشنگر
|