( او کیست ؟ )
او کیست که در وصفش در پرده به یک سازیم
با زخمه ی جانسوزی پنهان و هم آوازیم
ناید به تصور او ، اندیشه به تصدیقش !
تسلیم بلاشرط است در دام به پروازیم
در پرده ی پنداریم نادیده چه دلبر شد
با عشوه و طنازی ما پرده براندازیم
راز دل مه رویان در عشق نهان باشد
با دلبری اش چونست یکدل همه همرازیم
بی او به قفس زاریم با بال و پری خونین
در دام جهانگیرش با اوست که شهبازیم
اندوه ، شبیخون زد بر دلشدگان اما
با یاد خوشش هر دم بر لشکر غم تازیم
در گردش پرگارش او نقطه عشق است هان
این عشق فرو مگذار آغشته ی این رازیم
بر دار شد آن مجنون ، حلاج صفت میباش
آواز " اناالحق " خوان آخر همه سر بازیم
روشنگری ام از اوست این نفخه ی او باشد
با نفخه ی او پس ما سر تا به قدم نازیم
نويسنده : روشنگر