( به یاد کورش )
شراب شعر من امشب بنوش و سرخوش باش
به یاد جام لبالب خیال ، خامش باش
بگیر ساغری از واژه های یاقوتی
به بزم خلوت و تنهایی ام تو مدهش باش
بهار رفت و دلم را بسوخت فصل خزان
از آتشی که بپا کرده ام تو باهش باش
بر آستان خیالین شوخ و شنگ نگار
فتاده ای به ترنم ، درون آغش باش
بخوان صیحفه تاریخ کشوری غمبار
چو من به یاد شکوه دیار کورش باش ./
نويسنده : روشنگر