( آهسته بگو )
غم چنان پیداست از زاری دل در دیده ام
بی وفا با چشم دل یک دم نگاهم کرده ای ؟
راستی آهسته در گوشم بگو کس نشنود
یک نفس با دیدنم از سینه آهم کرده ای ؟
هر دم از یادت غبار آلوده گشته خاطرم
از تو میپرسم بگو ، کی روبراهم کرده ای ؟
عشق ، یعقوب است و او چشم انتظار یوسف است
یوسفم ، روزی به یک حیله به چاهم کرده ای ! /
نويسنده : روشنگر