وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








1395/6
تلخ و شیرین

( تلخ و شیرین )

دلبسته ام دلبسته ام ، دل در نگاری بسته ام

از غیر او چون رسته ام ، وارسته ام  وارسته ام

جام می ام لبریز کن ، تلخی به جانم تیز کن

از تلخی اش شیرین شوم ، دلبسته ام دلبسته ام

هر شب کنارش بوده ام ، سرمست آن لولی وشم

پی در پی اش بوسیده ام ، زین رو زبانش بسته ام

عشق بتان سودای من ، آواز من نجوای من

معشوق من خود گفته خوش ، دیگر نگوید خسته ام

شایسته ی عشقی چنان ، سرمست خود گوید عیان

از این دیار بی کسی ، رخت سفر بر بسته ام





نويسنده : روشنگر