وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








10/95
سکته دهان

( سکته دهان )   

ز تلخ کامی ما زندگی سراب شد است

تمام خاطره ها عمر یک حباب شد است

ز سوز سرد زمستان این زمان فریاد

سکوت سکته دهان از دل کباب شد است

مدار فکر از اندیشه بلا حیران

ز بیقراری ما عمر ، پر شتاب شد است

بساط عیش چو برچیده شد نوایی نیست

چو ساغری که تهی گشته از شراب شد است

بمرد بلبل بیدل ز ناله های حزین

بیا ببین که کنون لانه اش خراب شد است





نويسنده : روشنگر