وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








10/95
تقابل

( تقابل )  

امروز تو در رقص سماعم به تامل

بنگر و بیاور دو سه پیمانه از آن مل

تا مست شوم شعر تری را بسرایم

بی می دگرم نیست نواییم چو بلبل

ما خانه خراب دل دیوانه خویشیم

آباد نگردیم از این ساز و تجمل

ما را به خطا برد عقالی که به پا زد

این عقل به بار آمده از روی تقابل

در جام بلورین دلم عشق بجوشید

جبران خسارات مرا کرد تقبل





نويسنده : روشنگر