وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








11/95
گوهری در صدف

(  گوهری در صدف )    

هزار حرف در این سینه ام نهفته هنوز

سخن فراتر از این نکته ام نگفته هنوز

غبار خاطره ات بر دلم نشسته بیا

که دست غیر ز یادت دلم نرفته هنوز

چو گوهری به صدف مانده ام به دریایی

که موج حادثه اما مرا نسفته هنوز

بر آتشم تو بچرخان بسان سیخ کباب

چرا وجود عاریتم تاکنون نپخته هنوز

دلم خوش است به بیدارباش صبح کمال

کنون ستاره بختم به شب نخفته هنوز .

 





نويسنده : روشنگر