وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








12/95
پرنده مجروح

( پرنده مجروح )

تکرار درد و رنج

با دیدن تو در آیینه

کز انعکاس یک توهم مستانه

در پرتو موج خیالات

در پستوی زمانه تاریک شبهه ناک

فراموش میشود ؟!

آیا نگاه پرنده مجروح

بر آسمان ابری دلگیر

تغییر میکند ؟!

یک لحظه با سکوت دلهره انگیز یک نگاه

در کهنه رود جاری هر روزه

در فصل سرد نفسگیر زندگی

مبهوت مانده ای ؟!

یک شب هراسناک چهره منحوس دیو پیر

در بستر نمور

ز اشک آرمیده ای ؟!

افسرده ماهتاب

کم سو ستاره ای

در کهکشان چشم یک کودک اسیر

در زیر یک پلاس ژنده

تو خود هیچ دیده ای ؟!

در کهنه رود جاری هر روزه

آب زلال را

چه گل آلوده کرده ایم

بس لاشه های ماهی بی جان

که دیده ایم

تردید کرده ام

که فراموش کرده ایم

من خویش را

به مسلخ تاریخ میبرم

خونین پرنده ایست

در افق چشم من هنوز

آنجا که ماه و سال فراموش گشته است !





نويسنده : روشنگر