( بار گران )
هر نیمه شب برای تو فریاد میکشم
آهسته ، در درون دلم داد میکشم
من در مدار عشق ، در اطراف نقطه ای
ز اوهام خویش نقشه بنیاد میکشم
شیرین حکایتی ست که سرگشته مانده ایم
ای وای من که ناله چو فرهاد میکشم
تصدیق بی تصور ما فکر مبهمی ست
بنیاد عمر خویش چه بر باد میکشم
در باورم نشسته ، به دل دوست دارمت
بار گران عشق تو، دلشاد میکشم.
نويسنده : روشنگر