( ناله بی صدا )
دلم شکسته چو سازی که بی نوا گشته ست
درون پرده ی غم ناله بی صدا گشته ست
ز نامرادی بختم به سوگ بنشستم
چرا که یار عزیزم ز من جدا گشته ست
هزار مرتبه آهسته میزنم فریاد
که روزگار جفاپیشه پر بلا گشته ست
چو عندلیب خزان دیده ام در این ایام
نوای فصل بهارم کنون فنا گشته ست
خدا کند که بیایی دلم بدست آری
ز هر چه بود و نبود است ، خود رها گشته ست .
نويسنده : روشنگر