وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








2/96
شیرابه قند

( شیرابه قند )   

خنده با گریه درآمیخته است

گریه کن تا که بخندی ای دوست

تلخی باده که سرخوش کندت

چونکه شیرابه قندی ای دوست

بنده درگه هستی بخشی

تو چرا سلسله بندی ای دوست ؟

عشق یک شعله آتشخیز است

که بر این شعله سپندی ای دوست

خیز و بر محنت ایام بخند

تیز و چابک چو سمندی ای دوست.  





نويسنده : روشنگر