وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








4/96
زیر و بم

( زیر و بم )

جانا بیا دوباره در آغوش هم شویم

با ناله های ساز گهی زیر و بم شویم

یک لحظه در سکوت بنوشیم باده ای

از قید این زمانه پر پیچ و خم شویم

از خود بدر شویم و به جامی که میزنیم

یکجا غریق باده جمشید جم شویم

هستی ما که در گرو یک نفس شد است

با کاروان عشق به سوی عدم شویم

ای آفتاب حسن در این لحظه خوش بتاب

بر این چمن ، خوش است به پیوند هم شویم

این دم غنیمتی ست که تکرار میشود

با شرط آنکه مونس و دلدار هم شویم.





نويسنده : روشنگر