وب سایت ادبی محمدرضا روشنگر |








6/96
منظر چشم

( منظر چشم )

عصر سیلابها و طوفانهاست

گردباد مهیب دورانهاست

خشکسالیست ، آب ، رفته ز جوی

منظر چشم ما بیابانهاست

آسمان خشمگین و ابر سیاه

غرش رعد سای بارانهاست

آنچه بینیم در یمین و یسار

از کمانها رهیده  پیکانهاست

آتشی بی مهار میسوزد

چه حریقی به باغ و بستانهاست

جان به لبها رسید از بیداد

چه فغانی درون انسانهاست

مکر و تزویر و حیله و نیرنگ

رونق پر فریب دکانهاست

این گلستان چه زود ویران گشت

یاد آن در حریم گلدانهاست.





نويسنده : روشنگر