( باده نوش ) مستم چنان چون ساده ها نوشیده ام من باده ها تا وارهانم گردنم از یوغ و این قلاده ها چون از تبار" رستم " ام هی میزنم کباده ها یکباره رعد آسا شوم آتش زنم لباده ها برگو فراز ماذنه فریاد از این سجاده ها. نويسنده : روشنگر
( باده نوش )
مستم چنان چون ساده ها
نوشیده ام من باده ها
تا وارهانم گردنم
از یوغ و این قلاده ها
چون از تبار" رستم " ام
هی میزنم کباده ها
یکباره رعد آسا شوم
آتش زنم لباده ها
برگو فراز ماذنه
فریاد از این سجاده ها.