( هیاهوی تنهایی )
با تو من کی سخن آغاز کنم
حرفی از دل به تو ابراز کنم
به رهت چشم به راهم هر روز
تا بیایی و به تو ناز کنم
گوشه چشمی تو به من داشته ای
که دلم را به تو دمساز کنم
پر و بالی زدم افسوس ، چرا
خاطرم رفته که پرواز کنم
پرهیاهو شدم از تنهایی
من کجا عقده ی دل باز کنم
سازِ "روشنگرِ" ما کوک نشد
شکوه با زیر و بم ِ ساز کنم.
نويسنده : روشنگر